در سوگ استاد
*چهــــــــار پـــاره*
باور نکردم رفتنـت را زود کوچیـــدی
باران شــدی بر دشت های تشنه باریدی
حتی زمانی که زمین آغوش وا می کرد
باور نکـــــردم تا به روی مرگ خندیدی
در گوشـــۀ تنهاییت ای مرد ! می ماندی
با شعــر در آغوشِ گـــرمِ درد می ماندی
حتی شده با لای لای واژه ها، با عشق
بی خواب تر از عاشقی شبگرد می ماندی
کنـــــجِ اتاق و شعر هم آغوشِ تو بودند
یاران دیروزت که سر در گوش تو بودند
رفتی و اینک بینشان آرام خوابیـدی
انگار شعـــر و درد دوشادوش تو بودند
ای رفتـــه بر بـــال کبوترها خــدا حافظ
خطی کشیــدم روی باورهـــا خداحافظ
ای همصدا با نخل های تشنه …آه ای شعر
ای شعـــرِ پرپر توی دفتـــرها خدا حافظ
“رازِک “
در سوگ استاد سید محمدرضا هاشمی زاده
آخرین شعر سپید