آخرین نوشته ها
شناسنامه ادبی شاعر
رازک - علی حسین جمالی

علی حسین جمالی " رازِک "

تولد: آبان‌ماه ۱۳۵۲_ شهرستان تنگستان ( استان بوشهر) شغل: دبیر

ساکن شهر عالیشهر

آغاز فعالیت ادبی: بهمن ماه ۱۳۶۵ _تنگستان

اهم افتخارات ادبی:

۱. مقام اول مسابقات فرهنگی هنری دوره دانش‌آموزی (سال ۶۸ و ۶۹)

۲. مقام اول کشوری در رشته شعر در دانشسراهای تربیت معلم کشور (سال ۱۳۷۰)

۳. مقام‌های برتر استانی در جشنواره های شعر ریحانه؛ پرسش مهر ، غدیر ( استان بوشهر)

۴. مقام برگزیده جشنواره های شعر پرسش مهر، اعتکاف،مهدویت و.... (شهر قم)

قالب شعری: - کلاسیک (غزل، رباعی)- شعر نو ( شعر سپید)- فولکلور ( گویش تنگستانی )

موضوعات شعری: آیینی، اجتماعی، عاشقانه، طنز و...

غزل ۱۶

  • ☆ غزلی از زبان دردآشنای یک سالمند گرامی…

 

  • بارِ دردی که می کشم بر دوش

    بچــه های عـــزیز بــــردارید

    گریه کـــردم به دردِ خود شاید

    ســرم از روی میــــز بردارید

 

 

  • ” قرص ها “دوستـــان نااهلند

    نگــذارید تا که مــن بخـــورم

    گــره ی خـورده زیرِ چشمم را

    مثلِ چـــاقوی تیــز بـردارید!

 

 

  • “عینکـم” درد می کنــد انــگار

    حــس دیدم کــم است می دانم

    لطفا ازگـــنجه ی محبـــتِ خود

    دستـــمالی تمیــــز بــردارید!

 

 

  • “سمعکم ” نازُک است و نارنجی

    موجی از درد می شودگـــاهی

    لطفا از بین حـــرف های درشت

    استخـــوان هـای ریـــز بردارید

 

 

  • با “عصـــای شکسته” می آیـم

    سویتان بچـــه های مـن، سویم

    قبل از اینها که من زمین بخورم

    کاش می شـــد که خیز بردارید

 

 

  • من هم آغــوش دردتـــان بودم

    تــا نـریزد غــرورِ من به زمین

    این “قــدم هــای ناتوانـم” را

    از خیـــابانِ لیـــز بــــردارید…..

 

 

 

  • “رازِک “

آخرین شعر سپید
  • تو در گلدان مادرت روییدی   آبانماهو سرت را با شبنم  صبحگاه   شستندگریه می کردی و آفتاب هنوزطلوع نکرده بود بی درنگ ابری سر رسید و  بارانی باریدآسمان هم با تو گریه می کرد بی انکه بداند چرا؟خرمای” تاپو” بعد از سه ماه “دوشو” پس میدادو مادرت می خورد تا شیر بیاوردشیر آورد و در تو جاری

آخرین غزل
  • جمعه از دور دست می آیدنه چراغی نه نورِ بی نفسینه نسیمی برای آرامش نه  تبر تا که بشکند قفسینه عبایی به بر نه شمشیرینه به اسبی سوار ، می آیدنه به لب آیه ای و تکبیریخسته و بیقرار می آید آه ای جمعه ، جمعه مهدی کو؟دلمان آتش است و خاکسترنه کسی گریه می کند