آخرین نوشته ها
شناسنامه ادبی شاعر
رازک - علی حسین جمالی

علی حسین جمالی " رازِک "

تولد: آبان‌ماه ۱۳۵۲_ شهرستان تنگستان ( استان بوشهر) شغل: دبیر

ساکن شهر عالیشهر

آغاز فعالیت ادبی: بهمن ماه ۱۳۶۵ _تنگستان

اهم افتخارات ادبی:

۱. مقام اول مسابقات فرهنگی هنری دوره دانش‌آموزی (سال ۶۸ و ۶۹)

۲. مقام اول کشوری در رشته شعر در دانشسراهای تربیت معلم کشور (سال ۱۳۷۰)

۳. مقام‌های برتر استانی در جشنواره های شعر ریحانه؛ پرسش مهر ، غدیر ( استان بوشهر)

۴. مقام برگزیده جشنواره های شعر پرسش مهر، اعتکاف،مهدویت و.... (شهر قم)

قالب شعری: - کلاسیک (غزل، رباعی)- شعر نو ( شعر سپید)- فولکلور ( گویش تنگستانی )

موضوعات شعری: آیینی، اجتماعی، عاشقانه، طنز و...

غزل ۲۱

بسم رب شهید آوردند از شلمچه کبوتری بی سر
از شلمچه هنوز می آید بوی باروت جانماز پدر

 

استخوان های منتظر در خاک ،که هم آغوش مین ،شدند! امروز
بازهم تکه تکه می آبند ،بازهم انفجار در کشور

 

هر طرف تکه ای که گل داده هر طرف غچه ای پراکنده
روی هر خاک تیره آغوشی،پسری آرمیده با مادر

 

ای هویزه چراغ را بردار تا به دنبال لاله ها بروی
شب که شد با پلاک ها برگرد شب که شد از ستاره ها بگذر

 

رادیو را دوباره روشن کن ،شوق رفتن به کربلا دارم
با صدای شهید آوینی با نوای حزین آهنگر

 

دل من چون جزیره مجنون ،از شهیدان سراغ می گیرد
گاهی از فکه گاه هور العین ، می رود پابه پای این لشکر

 

سجده های معطری دارند ،هرشب از لابه لای شب بوها ،
بوی مهر نماز می آید سمت چذابه ! تا پل دختر !

 

صدو هفتاد و پنج ماهی را، دست بسته به آب اندازید
خبر از کربلای چار آمد صدو هفتاد و پنج همسنگر

 

این پوتین ها چقدر گل دادند ،پای رفتن نداشتند انگار
از زمینت نمی شود دل کند ،دشت آزادگان ! بیا بنگر

 

رمز آزادی تو یا زهرا ،رمز آبادی تو یا مهدی
ای وطن تکه تکه می شوم تا تو ، خم به آبرو نیاوری دیگر

“رازک”

آخرین شعر سپید
  • تو در گلدان مادرت روییدی   آبانماهو سرت را با شبنم  صبحگاه   شستندگریه می کردی و آفتاب هنوزطلوع نکرده بود بی درنگ ابری سر رسید و  بارانی باریدآسمان هم با تو گریه می کرد بی انکه بداند چرا؟خرمای” تاپو” بعد از سه ماه “دوشو” پس میدادو مادرت می خورد تا شیر بیاوردشیر آورد و در تو جاری

آخرین غزل
  • جمعه از دور دست می آیدنه چراغی نه نورِ بی نفسینه نسیمی برای آرامش نه  تبر تا که بشکند قفسینه عبایی به بر نه شمشیرینه به اسبی سوار ، می آیدنه به لب آیه ای و تکبیریخسته و بیقرار می آید آه ای جمعه ، جمعه مهدی کو؟دلمان آتش است و خاکسترنه کسی گریه می کند