آخرین نوشته ها
شناسنامه ادبی شاعر
رازک - علی حسین جمالی

علی حسین جمالی " رازِک "

تولد: آبان‌ماه ۱۳۵۲_ شهرستان تنگستان ( استان بوشهر) شغل: دبیر

ساکن شهر عالیشهر

آغاز فعالیت ادبی: بهمن ماه ۱۳۶۵ _تنگستان

اهم افتخارات ادبی:

۱. مقام اول مسابقات فرهنگی هنری دوره دانش‌آموزی (سال ۶۸ و ۶۹)

۲. مقام اول کشوری در رشته شعر در دانشسراهای تربیت معلم کشور (سال ۱۳۷۰)

۳. مقام‌های برتر استانی در جشنواره های شعر ریحانه؛ پرسش مهر ، غدیر ( استان بوشهر)

۴. مقام برگزیده جشنواره های شعر پرسش مهر، اعتکاف،مهدویت و.... (شهر قم)

قالب شعری: - کلاسیک (غزل، رباعی)- شعر نو ( شعر سپید)- فولکلور ( گویش تنگستانی )

موضوعات شعری: آیینی، اجتماعی، عاشقانه، طنز و...

سپید۳۳

صبح با جنجالِ گنجشک ها
پرندگان شلوغ
سرنوشتِ پر هیاهو
بر شاخ و برگ درخت آغاز می شود
و سینه به سینه
از بر می کند زمین را
و آفتاب را ….
فضای خالی بین شاخه ها
پنجره ایست رو به خوشبختی !
دعا کنیم باران بیاید
*گُروها* پر شود
نخل ها مو پریشان کنند در “تیفون”
فصل تاره ست ، تارم را بیاور *لیلا*
از این به بعد من به *تاپو* چنگ می زنم
و تو بر *هاسک* غبار گرفته گوشه *کپر*
چنبره بزن ، انگار نان نداریم
کلافه ام مثل پرّه که می چرخانی
می ترسم پشم هامان تمام شود
تا میش ها به *کُلــّه* برگردند ،هزار روز فاصله است
*عامو صفر* چوپان ناسپاس
غُر می زند امسال علف نیست
من دست هایم را برایت می کارم
هرچه بادا باد !
شاید گندم داد شاید هم *شودر*
دیگر به آسمان نگاه نکن
ابرها بی نگاه تو هم می بارند
این روزها …. کسی
منتظرِ جاشویی که از دریا
پسرِ *دی رضا* که از سربازی
یا خواستگارِ دخترِ دم بختِ *میش خدر* نیست!

منم و غبار!
بر سجاده ای که سین اش
خط های فاصله دار سفید
به سمت خداست…
آمده ام پشت تپه های امامزاده
منتظرِ او باشم!! ….

رازک

آخرین شعر سپید
  • تو در گلدان مادرت روییدی   آبانماهو سرت را با شبنم  صبحگاه   شستندگریه می کردی و آفتاب هنوزطلوع نکرده بود بی درنگ ابری سر رسید و  بارانی باریدآسمان هم با تو گریه می کرد بی انکه بداند چرا؟خرمای” تاپو” بعد از سه ماه “دوشو” پس میدادو مادرت می خورد تا شیر بیاوردشیر آورد و در تو جاری

آخرین غزل
  • جمعه از دور دست می آیدنه چراغی نه نورِ بی نفسینه نسیمی برای آرامش نه  تبر تا که بشکند قفسینه عبایی به بر نه شمشیرینه به اسبی سوار ، می آیدنه به لب آیه ای و تکبیریخسته و بیقرار می آید آه ای جمعه ، جمعه مهدی کو؟دلمان آتش است و خاکسترنه کسی گریه می کند