آخرین نوشته ها
شناسنامه ادبی شاعر
رازک - علی حسین جمالی

علی حسین جمالی " رازِک "

تولد: آبان‌ماه ۱۳۵۲_ شهرستان تنگستان ( استان بوشهر) شغل: دبیر

ساکن شهر عالیشهر

آغاز فعالیت ادبی: بهمن ماه ۱۳۶۵ _تنگستان

اهم افتخارات ادبی:

۱. مقام اول مسابقات فرهنگی هنری دوره دانش‌آموزی (سال ۶۸ و ۶۹)

۲. مقام اول کشوری در رشته شعر در دانشسراهای تربیت معلم کشور (سال ۱۳۷۰)

۳. مقام‌های برتر استانی در جشنواره های شعر ریحانه؛ پرسش مهر ، غدیر ( استان بوشهر)

۴. مقام برگزیده جشنواره های شعر پرسش مهر، اعتکاف،مهدویت و.... (شهر قم)

قالب شعری: - کلاسیک (غزل، رباعی)- شعر نو ( شعر سپید)- فولکلور ( گویش تنگستانی )

موضوعات شعری: آیینی، اجتماعی، عاشقانه، طنز و...

آیینی عاشورایی

گفتی که مارایتُ بجز عشق ! عشق! شور
گفتی که مارایتُ بجز جشن! جشن ! سور

 

یعنی لبی که بر لب آب آمد و نخُورد
مشکی که تشنه بر سر آب آمد و نبُرد

 

یعنی قمر به روی قمر کائنات ریخت
خورشید را به پهنه ی شطِّ فرات ریخت

 

مردی که از سلاله سیب آمده است را
قبله نمای، حضرتِ قرآن بدست را

 

از شیرخوار نعره شیر ژیان کشید
تصویر ماه را به دل آسمان کشید

 

مردانِ آهنینِ پرستو سرشت را
همسایگانِ خیمه نشینِ بهشت را

 

گویی دری به باغ شهادت گشوده اند
راهی به سوی صبحِ قیامت گشوده اند

 

عصری که خون به پهنه هامون کشیده شد
ســــــرهای سربلندِ حقیقت بریده شد

 

بر نیزه سر نبود و سراسر امید بود
باقی همه ستاره و یک تن شهید بود

 

هفتاد سر به جانب هفت آســمان بلند
خورشید و ماه سر زده از امتحان بلند

 

ماهی که در خرابه ی شب،اعتکاف کرد
آسیمه سر به دورِ سرِ تو طــواف کرد

 

آن بوسه ای که چوب به لب های آب زد
سیلی شد و دست به این انقلاب زد

 

زیباترین حماســه ی تاریخ،در دمشق
گفتی که مارایتُ بجز عشق!عشق! عشق!

 

 

 

رازک

آخرین شعر سپید
  • تو در گلدان مادرت روییدی   آبانماهو سرت را با شبنم  صبحگاه   شستندگریه می کردی و آفتاب هنوزطلوع نکرده بود بی درنگ ابری سر رسید و  بارانی باریدآسمان هم با تو گریه می کرد بی انکه بداند چرا؟خرمای” تاپو” بعد از سه ماه “دوشو” پس میدادو مادرت می خورد تا شیر بیاوردشیر آورد و در تو جاری

آخرین غزل
  • جمعه از دور دست می آیدنه چراغی نه نورِ بی نفسینه نسیمی برای آرامش نه  تبر تا که بشکند قفسینه عبایی به بر نه شمشیرینه به اسبی سوار ، می آیدنه به لب آیه ای و تکبیریخسته و بیقرار می آید آه ای جمعه ، جمعه مهدی کو؟دلمان آتش است و خاکسترنه کسی گریه می کند