آخرین نوشته ها
شناسنامه ادبی شاعر
رازک - علی حسین جمالی

علی حسین جمالی " رازِک "

تولد: آبان‌ماه ۱۳۵۲_ شهرستان تنگستان ( استان بوشهر) شغل: دبیر

ساکن شهر عالیشهر

آغاز فعالیت ادبی: بهمن ماه ۱۳۶۵ _تنگستان

اهم افتخارات ادبی:

۱. مقام اول مسابقات فرهنگی هنری دوره دانش‌آموزی (سال ۶۸ و ۶۹)

۲. مقام اول کشوری در رشته شعر در دانشسراهای تربیت معلم کشور (سال ۱۳۷۰)

۳. مقام‌های برتر استانی در جشنواره های شعر ریحانه؛ پرسش مهر ، غدیر ( استان بوشهر)

۴. مقام برگزیده جشنواره های شعر پرسش مهر، اعتکاف،مهدویت و.... (شهر قم)

قالب شعری: - کلاسیک (غزل، رباعی)- شعر نو ( شعر سپید)- فولکلور ( گویش تنگستانی )

موضوعات شعری: آیینی، اجتماعی، عاشقانه، طنز و...

شعر سپید

سپید ۳۵

تو در گلدان مادرت روییدی   آبانماه
و سرت را با شبنم  صبحگاه   شستند
گریه می کردی و آفتاب هنوز
طلوع نکرده بود 
بی درنگ ابری سر رسید و  بارانی بارید
آسمان هم با تو گریه می کرد بی انکه بداند چرا؟
خرمای” تاپو” بعد از سه ماه “دوشو” پس میداد
و مادرت می خورد تا شیر بیاورد
شیر آورد و در تو جاری شد
تا روان شوی به اوج آفرینش  
با بزها بازی کنی “آغوز” بخوری قد بکشی درخت شوی
دستت به آفتاب برسد
موهای سفید آسمان را نوازش کنی
هر سال که گذشت اما،

دلت تنگ تر شد
بارت سنگین تر
قدت خمید و آفتاب داغ تر
دستت کوتاه و آسمان  بلندتر 
حالا تو درختی از فصل گرمی 

  که پرندگان  بر دستانت  آواز

می خوانند وغروب را  تماشا
می کنند بی آنکه دلگیر شوند .

رازک

  • *تاپو : خمره ای بزرگ و سفالی که قدیم در آن خرما نگهداری میشد .
  • * دوشو : شیره ی خرما

سپید ۳۴

پاییز
پیچیده در چشمت
و شب
خوابیده در مویت
بهار ،
انگار گل های رنگارنگِ دامنت
وقتی تابستان

در کف دستانت عرق می ریزد در اعماقِ  قلبت

زمستانی سخت

در راه است  و من منتظرِ یخبندانی بی سابقه

در خیابانم .

“رازک “

آخرین شعر سپید
  • تو در گلدان مادرت روییدی   آبانماهو سرت را با شبنم  صبحگاه   شستندگریه می کردی و آفتاب هنوزطلوع نکرده بود بی درنگ ابری سر رسید و  بارانی باریدآسمان هم با تو گریه می کرد بی انکه بداند چرا؟خرمای” تاپو” بعد از سه ماه “دوشو” پس میدادو مادرت می خورد تا شیر بیاوردشیر آورد و در تو جاری

آخرین غزل
  • جمعه از دور دست می آیدنه چراغی نه نورِ بی نفسینه نسیمی برای آرامش نه  تبر تا که بشکند قفسینه عبایی به بر نه شمشیرینه به اسبی سوار ، می آیدنه به لب آیه ای و تکبیریخسته و بیقرار می آید آه ای جمعه ، جمعه مهدی کو؟دلمان آتش است و خاکسترنه کسی گریه می کند